در قسمت قبل از مجموعه راهنمای بازاریابی دیجیتال برای تازه کارها، در مورد توسعه الگوی بازاریابی صحبت کردیم. در این قسمت در مورد بازاریابی محتوا بحث میکنیم. اگه بدونید چه محتوایی تولید کنید که با کل استراتژی بازاریابیتون تناسب داشته باشه، شک نکنید که اثر قابل توجهی در برگشت سرمایه خواهد داشت.
یه بازاریابی محتوای خوب نه تنها میتونه مخاطب مناسب براتون جذب کنه، بلکه حتی مخاطب رو در قیف خرید مشتری به سمت خرید سوق میده و کسب و کارتون رو رونق میبخشه.
تو این فصل هم مثل بقیه فصول اصول اولیه موفقیت در برنامه بازاریابی محتوا رو براتون شرح میدیم که شامل روشها و معیارها و نقش هاییه که باید برای بازاریابی محتواتون ایجاد کنید.
لیست مطالب
اول اجازه بدید به یه درک جامع از محتوا برسیم. به چی میگیم محتوا؟
خیلی از شرکتها بخاطر اینکه دید خیلی محدودی به محتوا دارند، فرصتهای زیادی رو از دست میدن و به همین خاطر با اینکه شاید محتوای زیادی هم تولید کنند اما بهترین نتایج براشون حاصل نمیشه. علتش هم اینه که محتوا به خودی خود نمیتونه باعث جذب ترافیک و فروش محصولات بشه. اگه میخواهید به چنین هدفی برسید باید محتوایی که تولید میکنید یه محتوای خوب باشه.
حالا منظور از محتوای خوب چیه؟ محتوای خوب نباید در مورد شما، برندتون و یا اهدافتون باشه. بلکه باید اطلاعات مناسب رو به مخاطب شما انتقال بده. اطلاعاتی که به مخاطب منتقل میکنید باید متناسب با اینکه مخاطب در کجای سفر مشتری قرار داره انتخاب بشه. در فصل اول که لینک اونو در ابتدای مقاله دادم در مورد سفر مشتری توضیح دادم.
مثلا فرض کنید یه شرکت نرم افزاری یه صفحه درست میکنه و در اون در مورد قیمتهای محصولاتش به مشتریها اطلاعات میده تا در خریدشون بهشون کمک کنه.
همین صفحه قیمتها هم خودش یه محتوا به حساب میاد.
در صورتی که خیلی ها به اشتباه فکر میکنید بازاریابی محتوا یعنی وبلاگ نویسی. درسته که وبلاگ هم میتونه نوعی محتوا محسوب بشه اما مفهوم محتوا خیلی وسیع تر از اینهاست.
یه محتوای خوب 6 ویژگی داره:
این یکی از موارد بازاریابی 101 هست. برای اینکه مخاطب بعد از مطالعه یا مشاهده محتوا (چون محتوا میتونه به صورت تصویر، پیام صوتی یا ویدئویی هم باشه) به خرید یا استفاده از خدمات شما ترغیب بشه باید محتواتون سه مرحله داشته باشه:
اگه اول مخاطب متوجه نشه یه مشکل یا نیازی هست و راه حل شما میتونه کمکش کنه نمیتونید موفق بشید، یعنی تبدیل صورت نمیگیره. همینطور مرحله ارزیابی هم به همین اندازه ضرورت داره.
بنابراین برای اینکه مخاطب در قیف خرید جلو بره باید این قیف طوری طراحی شده باشه که مخاطب رو در هر سه مرحله راضی کنه.
به عبارت دیگه:
همونطور که می بینید وبلاگ ها جهت اطلاع رسانی برای مرحله اول مناسبند یعنی آگاهی دادن. اما در مرحله ارزیابی و تبدیل ضعیف عمل میکنند. اتفاقا این دو مرحله آخری فوق مهمند و باید با نوع دیگری از محتوا انجام بشن.
مخاطبانی که به بالای قیف میرسند هیچ اطلاعی از شما و راهکارهاتون (خدمات یا محصولاتی که ارائه میدید) ندارند و معمولا حتی خودشون هم نمیدونن یه مشکلی دارند که نیاز به حل شدن داره. میدونید منظورم چیه؟ شاید مخاطب با سرچ کردن به شما نرسیده، بلکه فقط یه تبلیغ جذاب دیده و وارد شده، شما هتل دارید و به مخاطب اطلاع رسانی میکنید که تعطیلات نوروز نزدیکه، آیا شما براش برنامه ریزی کردید؟ میدونید کجا میخواهید برید؟ اینجا شما طرح نیاز کردید و مخاطب متوجه شد که باید یه راه حلی برای این نیاز پیدا کنه.
تو این مرحله شما باید موانع رو برای ورود کاربر به حداقل برسونید. چون تو این مرحله مخاطب هنوز انگیزه ای برای ادامه نداره و با کوچکترین مانعی ممکنه از ادامه مسیر منصرف بشه.
بنابراین این محتوا باید سرگرم کننده، آموزشی و یا الهام بخش باشه.
همونطور که گفتیم این نوع محتوا میتونه به صورتهای زیر ظاهر بشه:
اما نیازی نیست از همه این انواع با هم استفاده کنید.
اکثر شرکتها از پستهای وبلاگ و شبکه های اجتماعی بهره میبرند. بعد از اینکه تو این دو نوع محتوا حرفه ای شدید میتونید انواع دیگه رو هم بهش اضافه کنید.
یادتون باشه که هدف این بخش از محتوا آگاه کردن مخاطب از نیاز و مشکلش هست و آگاهی از راه حل.
میتونید از محتوای آموزشی که میدونید مخاطب هدف شما بهش علاقه نشون میده استفاده کنید و با استفاده از اون محتوا مخاطب رو از محصولات و خدمات خودتون آگاه کنید.
این قسمت برای هر نوع شرکتی و هر نوع کسب و کاری صدق میکنه. فکر نکنید که با توجه به کار شما امکان پذیر نیست. چون هست.
مثلا شرکت کابینت سازی میتونه عکسهایی از قبل و بعد از خونه هایی که تغییر دکوراسیون دادند بذاره.
متاسفانه اکثر شرکتها فقط همین یک تیکه از محتوا رو به عنوان بازاریابی محتوا میدونن و دو قسمت دیگه از قیف محتوا رو فراموش میکنند. در حالی که یه بازاریاب زیرک میدونه تلاش بیشتری نیاز هست که بتونه مخاطبش رو از آگاهی به ارزیابی برسونه.
در میانه قیف بازاریابی محتوا هدف اینه که مخاطبی رو که حالا از مشکل و راهکارش آگاه شده به خریدار تبدیل کنیم.
میتونید برای اینکه به کاربرها انگیزه بدید که عضو وب سایتتون بشن و اطلاعات تماسشون رو در اختیار شما بذارن تا بتونید در آینده پیامهای تبلیغاتی براشون بفرستید، محتواتونو رایگان در اختیارشون قرار بدید.
به این نوع محتوا میگیم محتوای جاذب کاربر. محتوای جاذب کاربر یا Lead Magnet میتونه به این اشکال باشه:
مثلا میتونید یه چیزی برای دانلود در اختیار کاربرهاتون قرار بدید. وقتی کاربر روی دکمه “دانلود” کلیک میکنه ازش آدرس ایمیل بخواهید.
بعد از این مرحله باید کاری کنید که کاربر تبدیل به خریدار بشه:
حالا وقت فروشه. فکر میکنید چه نوع محتوایی میتونه کاربرها رو ترغیب کنه تا تصمیم خرید بگیرند؟
ممکنه کاربرها وبلاگتونو بخونن و جاذب کاربر رو دانلود کنند، اما اینجا یه محتوای دیگه هم احتیاج دارید که به این کاربر در تصمیم گیریش کمک کنید. چون کاربر الآن تصمیم به خرید گرفته، اما هنوز بین شما و رقیبتون مردده. شما باید با این محتوای آخر تصمیمش رو به سمت خودتون متمایل کنید.
مثلا شما میتونید داستان و ماجرای مشتریهای قبلیتونو براشون تعریف کنید، یا مثلا فیلم هایی که مشتریها بعد از خرید از خودشون گرفتند و از رضایتشون از خرید تعریف کردند رو در سایت قرار بدید، تا کاربر اطمینان حاصل کنه که مشتریهای قبلی شما همه راضی اند.
یا مثلا میتونید یه جدول تهیه کنید که نرم افزارهای شرکت شما رو با نرم افزارهای مشابه شرکتهای رقیب مقایسه کنه. این خودش یه نوع محتوا میشه.
همونقدر که ساخت اولین ردیف قیف محتوا مهمه، تکمیل این قیف با هر سه لایه محتوا اهمیت داره. اگه این قیف تکمیل نشه نمیتونید به نتیجه دلخواهتون از بازاریابی برسید.
بعضی از شرکتها و بازاریابها برای بررسی میزان موفقیت وبلاگشون از معیارهای اشتباه استفاده میکنند.
نکته کلیدی برای یه بازاریابی محتوای خوب درک هدف فعلی و پیش بینی اهداف بعدی است. بعد از اون هم باید برای اون هدف مشخص محتوا تولید کنید.
در کنار اینها باید مبلغی هم خرج تبلیغات آنلاین کنید تا ترافیک رو به سمت محتواتون روونه کنید و نتایج مد نظرتون رو به حداکثر برسونید.
برای اینکه بتونید حداکثر سود رو از محتوایی که تولید میکنید ببرید باید قبل از اینکه وقت و هزینه صرف تولید محتوا برای بالای قیف خرید مشتری بکنید، اول محتوایی برای پوشش دادن اهدف انتها و وسط قیف خرید تولید کنید.
اینها به این خاطره که برای میانبر زدن رسیدن به موفقیت در بازی بازاریابی محتوا باید به وسط و انتهای قیف توجه کنید.
وقتی شما نتونید از هر قطعه محتواتون یه مسیر به مرحله بعد باز کنید، نه تنها در انجام یک بازاریابی موفق ناکام موندید بلکه حتی یک تجربه کاربری بد به کاربرانتون ارائه کردید.
یه بازاریاب زیرک باید هدف بعدی کاربرش رو پیش بینی کنه و تا جای ممکن موانع رو از سر راه برداره تا مسیر به سمت تبدیل کاربر به مشتری هموار بشه.
مثلا وقتی شما یه نسخه آزمایشی رایگان از نرم افزار به مشتری عرضه میکنید، مشتری میتونه بعد از تجربه تمام قسمتهای نرم افزار، با خیال راحتتری اقدام به خرید کنه و مانع ریسک پذیری کاربر حذف میشه.
شما میتونید در هر محتوا این امکان رو به کاربر خواننده بدید که با دادن آدرس ایمیل، نکات بیشتری پیرامون موضوع اون محتوا در ایمیلش دریافت کنه. به این ترتیب ممکنه تبدیل به کاربر دائمی شما بشه.
حتی اگه دائما تحقیق کنید و نظرسنجی راه بندازید، تا وقتی که مردم پول و زمانشون رو برای کار شما هزینه نکنند نمیتونید بفهمید دقیقا چی میخوان.
وقتی یه کاربر از یکی از محتوای شما دیدن میکنه یعنی در واقع وقت میذاره و این یعنی به موضوع علاقه داره. بنابراین شما میتونید با ارسال پیشنهادهای مرتبط با اون محتوا به کاربر او رو در کنار خودتون حفظ کنید، حتی بدون اینکه نیازی باشه اطلاعات تماسش رو داشته باشید. یعنی مثلا میتونید در انتهای هر محتوا، مطالب مرتبط با اون محتوا به کاربر پیشنهاد بدید.
بازاریابهای حرفه ای محتواشونو در کانالهای مختلفی که کاربرها و علاقه مندان به موضوع ممکنه در اونها به دنبال مطلب بگردند و مطالب رو با هم به اشتراک بذارند منتشر میکنند، مثلا در وبلاگ و وب سایت، در فیسبوک، توئیتر، لینکدین، پینترست، یوتیوب، تلگرام، اینستاگرام و غیره.
ممکنه یک محتوای مشخص بتونه در چند تا از این کانالها منتشر بشه تا در معرض دید افراد بیشتری قرار بگیره.
مثلا یه محتوای ویدئویی رو میتونید علاوه بر اینکه روی وب سایت خودتون منتشر میکنید، در آپارات و یوتیوب و حتی ایستاگرام و تلگرام هم به اشتراک بذارید. به این ترتیب تمام افرادی که به موضوع اون ویدئو علاقه دارند و هر کدوم ممکنه وقتشونو بیشتر در یکی از این کانالها سپری کنند، شانس دیدن اون رو پیدا میکنند.
یادتون باشه هر چیزی ممکنه برای یک نفر خسته کننده باشه ولی به نظر یه فرد دیگه جالب بیاد. بنابراین نمیتونید از روی نظر شخصی خودتون یا دوستانتون قضاوت کنید. بالاخره هر موضوعی مخاطب خودش رو داره، حتی ویدئوهای تبلیغاتی که ممکنه فکر کنید کسی اونها رو دانلود نمیکنه، اما علاقه مندان به اون محصول، به خصوص علاقه مندان به اون برند خاص حتما چنین ویدئویی رو حتی با علم اینکه تبلیغاتی هست تماشا خواهند کرد.
حالا ببینید همین ویدئو رو میشه به صورت پادکست هم درآورد؟ آیا میشه فایل صوتی اونو منتشر کرد؟ شاید حتی بتونید نکاتی رو که در ویدئو گفته میشه به صورت یک پست بنویسید.
آخرین نکته اینکه باید شاخص های مخاطب رو مشخص کنید (یعنی مخاطبان خودتون رو بشناسید، اونها رو دسته بندی کنید و ویژگی های هر دسته رو یادداشت کنید؛ مثلا دختران دانشجوی 18 تا 23 ساله ساکن تهران) و هدف بازاریابی رو راضی کردن هر یک از این شاخص ها قرار بدید. ممکنه یک محتوای خاصی که تولید میکنید چند دسته از مخاطبان رو هدف قرار بده و یا میتونه فقط با هدف راضی کردن یک دسته از مخاطبان تولید بشه.
مثلا اگه دقت کنید محتوایی که ما در دارکوب تولید میکنیم، گاهی اوقات مخاطبانی رو هدف قرار میده که میخوان خودشون وب سایتشونو طراحی کنند و گاهی هم برای افرادی نوشته میشه که به دنبال یه شرکت میگردند که طراحی وب سایتشونو به عهده بگیره.
برای اجرای یک بازاریابی عالی باید برنامه داشته باشید.
ما در دارکوب این برنامه رو به صورت سطح بندی شده تهیه میکنیم و بهش میگیم برنامه کمپین محتوا. تو این برنامه برای این زمینه ها برنامه ریزی میشه:
قیف خرید: این محتوا برای هدف بالای قیف مناسبه یا میان یا انتهای قیف؟
شاخص مخاطب: این محتوا کدوم شاخص های مخاطب رو پوشش میده؟
وسیله: آیا این محتوا قراره به صورت متن باشه یا عکس یا ویدئو یا پیام صوتی؟
کانال: این محتوا قراره در کدوم کانالها منتشر بشه؟
مسیر پیشرفت: درخواست برای اقدامِ این محتوا چیست؟
برنامه کمپین بازاریابی محتوا به درد شرکتهایی میخوره که میخوان کاربر دائمی و خریدار به دست بیارن.
تمام مواردی که در بالا گفته شد رو در یک ستون جدول بنویسید و در بالای هر ستون عنوان محتوا رو یادداشت کنید. حالا باید جدول رو پر کنید.
بعد از اینکه بازاریابی رو اجرا کردید، باید میزان موفقیت اون رو بسنجید تا بتونید ایرادهاشو پیدا و برطرف کنید و از تجربیاتی که به دست آوردید در کمپین های بعدی استفاده ببرید. برای این کار باید یک سری معیارها داشته باشید که بر اساس اونها بتونید میزان موفقیت کمپین رو بسنجید:
در بالای قیف خرید، شما بازاریابی رو با هدف آگاه کردن مردم از برند و محصولات یا خدماتتون انجام میدید. ببینید چقدر ترافیک در گوگل، فیسبوک و بقیه کانالها بدست آوردید.
در میان قیف کاربرها تبدیل به کاربر دائمی شما شده اند و برای اینکه برای خرید مشتاق تر بشن نیاز به توجه بیشتری هستند. از روی تعداد فالوئرها و خوانندگان دائمی مطالبتون میتونید تعداد این دسته از کاربرها رو بدست بیارید.
وقتی بازاریابی محتوا رو درست انجام بدید ترافیک تبدیل به کاربر دائمی میشه و به صفحه های محصولات هدایت میشه و خرید انجام میده. ببینید چه درصدی از کاربرها به این هدف نهایی میرسند و در واقع نرخ تبدیل کاربر به مشتری شما چنده؟ ممکنه شما هدفتون از بازاریابی خرید نباشه، مهم نیست. هر درخواست برای اقدامی که خودتون در نظر گرفتید رو به جاش بذارید.
بعضی از کاربرها هستند که به طور مرتب به محتوای انتهای قیف خرید سر میزنند. این دسته از کاربرها آماده خرید هستند. تعدادشون میتونه معیاری برای سنجش میزان موفقیت کمپین بازاریابی شما باشه.
تو این بخش میخواهیم ببینیم در شرکتتون چه کسانی به بازاریابی ایمیلی مرتبط اند و باید براش آموزش ببینند.
فعالیت سه دپارتمان یا بخش به این قسمت مربوط میشه:
بازاریابی محتوا مثل یک فوندانسیون عمل میکنه که بر سرچ، شبکه های اجتماعی، ایمیل و تبلیغات شما اثر داره. بنابراین هر بازاریابی که در شرکت شما فعالیت میکنه – چه در قسمت شبکه های اجتماعی باشه یا هر قسمت دیگه – میتونه در بازاریابی محتوا نقش داشته باشه.
دانشگاه هاروارد اعلام کرده، معمولا هر خریدار قبل از انجام خرید 57% از مسیر پروسه خرید رو طی کرده. یعنی به جای اینکه با تیم فروش شما تماس بگیره داره هنوز محتوا رو میخونه. کارمندان بخش فروشتون اگه با بازاریابی محتوا آشنا باشند میتونن در کنار تیم بازاریابی محتوایی تولید کنند که کاربر رو به سمت خرید سوق بده.
تیم روابط عمومی میدونن محتوایی که تولید شده چه تناسبی با محتوای بزرگتر، شبکه های اجتماعی و استراتژی بازاریابی جستجو داره.
به عنوان بازاریاب محتوا باید با چه اصطلاحاتی آشنا باشید؟
این محتوا برای افزایش سطح آگاهی مردم از شرکت شما تولید شده و از طریق کانالهای متنوعی (وبلاگ، پادکست و شبکه های اشتراک گذاری ویدئو) در اختیار کاربرها قرار میگیره.
این محتوا با هدف جذب کاربر دائمی و سوق دادنش به سمت مرحله ارزیابی تهیه میشه. محتوای وسط قیف خرید مشتری معمولا به شکل آهنربای کاربر ظاهر میشه:
یه پیشنهاد وسوسه کننده که فایده قابل توجهی برای کاربر داشته باشه عرضه کنید و در مقابل ازش اطلاعات تماسشو بگیرید. هدف از این قسمت اینه که تعداد کاربرهایی رو که میتونید بهشون پیشنهادتون رو عرضه کنید افزایش بدید
محتوای این بخش با هدف تبدیل کاربر به مشتری تولید شده و باید اطلاعاتی رو به کاربر عرضه کنه که به کاربر در تصمیم گیری برای خریدش کمک کنه. محتوای این قسمت به صورت وبینار، نمایش محصولات و داستان مشتریهای قبلی ظاهر میشه.
بازاریابی محتوا محدود به وبلاگ نویسی نمیشه. حتی اگه صدها پست وبلاگ هم بنویسید، اما استراتژی نداشته باشید پروسه بازاریابی تکمیل نشده و شما فقط یک کانال از کمپین رو اجرا کردید.
توجه کنید که بازاریابی محتوا باید در کنار سایر روشهای بازاریابی به کار بره و مردم رو در سفر خریدشون به سمت جلو سوق بده.
اول جدولی که گفتیم رو تهیه کنید و بعد برای هر مرحله محتوای مناسبی تهیه و اون رو در کانالهای مناسب منتشر کنید. در انتها هم موفقیت بازاریابیتونو بسنجید.
مقاله ای که مطالعه کردید قسمت دوم از مجموعه مقالات بازاریابی دیجیتال برای تازه کارها بود. برای مطالعه سایر فصل ها میتونید از لینکهای زیر اقدام کنید. لازم به ذکره که این مجموعه هنوز به پایان نرسیده و ما سعی میکنیم به صورت هفتگی فصل ها رو در وب سایت دارکوب براتون منتشر کنیم:
پیش گفتار: راهنمای بازاریابی دیجیتال برای تازه کارها
فصل اول: الگوی استراتژی بازاریابی دیجیتال
فصل سوم: چطور یک برنامه برای تبلیغات دیجیتال تهیه کنیم