چند روزی هست که من و دوستانم در دارکوب داریم با گوشی جدید اپل آیفون ایکس کار می کنیم. چیزی که من را سوپرایز کرده اینه که چطور این مدل با مدل های قبلی متفاوت است. یک تغییر خیلی بزرگ نسبت به آیفون های قبلی، و شاید یکی از بهترین آپدیت های اپل تا به حال بوده. با قیمت بسیار بالاش، نام برند خیره کننده اش، طراحی اش این روزا کلی بحث و جدل به پا کرده. و داستان هایی که مردم را در دور تا دور جهان پشت درب فروشگاه های اپل به صف کشیده است.
هر طراحی وب سایت یک داستان دارد. و هر بار که یک طراحی جدید به بازار می آید من سعی می کنم چیزی از اون یاد بگیرم. اینجا من سه ایده را که از آیفون یاد گرفته ام با شما در میان می گذارم.
لیست مطالب
سال 2017 دوره نمایش گر های بی لبه بود. اپل نیز به هدف خود برای یک نمایش گر بدون لبه نزدیک تر شد. اما بگذارید خود را گول نزنیم. ناچ (:notch استفاده از فضای دو طرف بلند گو به عنوان قسمتی از نمایشگر برای نمایش ساعت، باتری و غیره) امروز یک واقعیت است و قرار است این طراحی مدتی این اطراف باقی بماند.
IPhone X اولین گوشی تلفن همراهی نبود که طراحی بی لبه (Bezel-less) و ناچ (Notch) را با هم استفاده کرد. اما طراحان آیفون ایکس مسلما اولین کسانی بودند که معایب بزرگ این طراحی را به یکی از بهترین ویژگی ها (Features) تبدیل کردند.
به عنوان طراح ما همیشه با محدودیت ها مواجه هستیم. اما این که طراح چگونه با این محدودیت ها مواجه می شود و برای آن چه راه حل هایی پیدا می کند، به شکل کاملا اساسی بر روی تجربه و احساس کاربران تاثیر می گذارد.
اپل در راهنمای خود نوشته است که توسعه دهنده گان می بایست در طراحی ناچ را در برگیرند و استفاده کنند، اما چطور می توان ناچ را به کار برد؟
من هم خودم ابتدا در این باره بسیار متعجب بودم. در حالی که ناچ فضای زیادی از صفحه نمایش را حذف می کند، همچنین حالت استفاده از فضای باقی مانده را نیز تغییر داده است. این فضا معمولا با نواری آبی یا سبز رنگ برای عملکردهای مداوم بود که با شناوری اپلیکیشن ها و کوچک شدن فضای عمودی از میان رفت. و این دیگر مسئله نیست.
حالا گوشه ها طوری استفاده شده است که بیشتر حس واکنش گرا Responsive، ارادی و کاربردی دارد. حالا این فضا در گوشه های بالایی (سمت راست) برای قرار گرفتن دکمه های تایید یک برنامه کاربردی استفاده می شود و سمت دیگر می تواند برای نمایش فعالیت های در حال اجرا مانند تماس تلفنی به کار رفته می شود.
به همین جهت فعالیت های در حال اجرا دیگر فضای صفحه نمایش را کوچک نمی کنند.
به نظر می آید که کمبود فضای مفید صفحه نمایش باعث به وجود آمدن یک رابط کاربری متمرکز تر می شود. همان طور که همه آگاه هستیم، فضای زیاد شلوغی وحشتناکی از آیکون ها و آپشن ها را به وجود می آورد. و یا همانطور که دوست مان گوگل یک بار گفت: مشکل نوار ابزار این است که با وجود آن مردم هر چیز بی ربط و اضافی را در آن قرار می دهند.
آیا این طراحی بی عیب است؟ خیر. به طور خاص Control Center و Notification ها کاملا دور از دست هستند. اما این نکته بسیار جالب توجه است که قسمت بالایی صفحه نمایش چگونه مورد استفاده قرار گرفته است.
شناسایی چهره Face ID تکنولوژی فوق العاده ایی است. من وقتی آن را در راهنما دیدم، فکر کردم که علیرغم داستان های خسته کننده درباره این تکنولوژی، بالاخره اپل یک کار فوق العاده در این باره انجام داده است.
در حالی که تکنولوژی تشخیص چهره عالی است می توان گفت ترسناک هم هست. منظورم این است، این تکنولوژی می تواند با بیش از 300 هزار IR dot بر روی چهره شما حتی از میان عینک چهره شما را شناسایی کند.
اپل از این تکنولوژی به عنوان راهی برای شناسایی صاحب گوشی تلفن همراه استفاده کرده است. اپل از دوربین حسگر عمق آیفون برای Animoji و Studio Portrait Mode برای عکس سلفی سود برده است.
Animoji حالات صورت شما را از طریق دوربین گرفته و به یک تصویر گرافیکی انیمیشنی (سگ) انتقال می دهد. اگر شما لبخند بزنید تصویر گرافیکی این حیوان نیز لبخند می زند.
ترس یک حس شدید است. و مانند هر حس شدیدی، بهترین راه برای مدیریت آن تغییر آن است و نه متوقف کردن آن. Animoji تکنولوژی را مخفی کرده و آن را تبدیل به موضوعی جذاب، احساسی و در نهایت انسانی می کند.
استیو جابز می گفت: شما باید با تجربه کاربری شروع کنید و سپس راهکار را به سمت تکنولوژی بیابید.
مردم اغلب از تکنولوژی های جدید می ترسند. وقتی نسل های گذشته اولین اتومبیل یا لوکوموتیو را تجربه کرد مردم بسیار ترسیدند و تعجب کردند. آن ها اسبی را دیدند که می تواند یک واگن را در طول عمرشان بکشد.
برای همین بود که اوریا اسمیت به این ایده رسید که یک سر اسب کامل را به اتومبیل وصل کند. ایده ایی که امروز به نظر دیوانگی می آید اما آن زمان اینطور نبود. تصور اینکه ما اگر در آن زمان بودیم چه واکنشی داشتیم هم بسیار دشوار است.
من می خواهم از این مثال استفاده کنم. هر تکنولوژی جدید پلتفرمی برای اختراعات دیگر ایجاد می کند. اما این کار ماست که تکنولوژی را انسانی کنیم و راهی برای بکار بردن آن در زمینه های بیشتر هموار نماییم.
FastCompany مدعی است که آیفون ایکس از نظر کاربری یک کابوس است. آیا واقعا آیفون اینقدر بد هست؟ یا اینکه همانند مثال بالا ماشین ما کله اسب ندارد؟ منظورم Home button دکمه خانه ست.
من گوشی آیفون 6 خود را برای فروش به دوستم نشان می دادم و یک کار جالب کردم به جای استفاده از دکمه همانند آیفون ایکس سعی کردم که اپلیکیشن عکس را با کشیدن انگشتم ببندم. جالب اینکه من تنها یک روز است که از آیفون ایکس استفاده می کنم.
حذف دکمه خانه کار پر ریسکی بود. شاید بزرگ ترین تغییری که آیفون از ابتدا تا به امروز در طراحی خود داشته همین است. اما به نظر می رسد که آن ها موفق شده اند.
اپل دکمه خانه را با اضافه کردن چندین ست از حرکت یا اشاره gesture (کشیدن انگشت بر صفحه نمایش)حذف کرده است.
Gestures ها در طراحی رابط کاربری موضع بسیار حساسی هستند. آن ها باعث می شوند که رابط های کاربری بسیار مرتب تر به نظر بیایند، اما این تمیزی هزینه بالایی هم دارد: با حذف دکمه و اضافه کردن حرکت Gestures به رابط کاربری طراحان بر روی هوش و تجربه کاربر در استفاده از دستگاه سرمایه گذاری کرده اند.
واقعیت اینکه اپل چنین حرکت بزرگی را انجام داده مرا به یاد داستان دیگری می اندازد. بعد از 10 سال عمر تلفن های همراه هوشمند، حرفه ایی شدن کاربران نیز توسعه پیدا کرده تقریبا به همان اندازه که این دستگاه ها پیشرفت کرده اند.
ما از دکمه های برجسته گوشی به دکمه های تخت و سپس به صفحات لمسی رسیدیم. با آزادی از دنیای آنالوگ، مهارت طراحی دیجیتال ما را به سوی یک مدل طراحی روان، جایی که انیمیشن و Gestures یکدیگر را به خوبی کامل اند. حالا Gesture ها جزئی جدایی نا پذیر از یک ارتباط در یک سیستم عامل هستند که روزانه توسط میلیون ها نفر استفاده می شود. و ما از این نوع روش های عملکرد ها Interactions در آینده بیشتر خواهیم دید.
گاهی یاد گرفتن و کار کردن با Gesture ها آنقدر ها هم آسان نیست. حتی مدیر عامل Snapchat اعتراف کرده است که رابط کاربری آن ها برای استفاده دشوار است. بر خلاف کشیدن برای Refresh، بسیاری از Gesture ها گویا و به طور غریزی قابل فهم نیستند. این یکی از چندین چالشی است که طراحان می بایست برای حل آن راهی بیابند.
من خود شخصا بسیار کنجکاوم که این دوران جدید ما را به چه سمتی خواهد برد و طراحان در مقابل، چگونه از فواید Gesture استفاده کرده و به آن ها معنا می دهند. در حالی باید به فکر قابل کشف بودن کاربرد ها آن ها نیز باشند.