یکی از بدترین قسمت های کار به عنوان طراح سایت اینه: مجبور شدن به کار کردن برای ایجاد وب سایتی حتی زیر حد متوسط. این کار سرنوشتی جز شکست نداره و طراحان هر روز این مسئله را تجربه می کنند.
این مسئله تنها مربوط به طراحان وب سایت نیست، این عمل کاملا مخرب است زیرا کار طراح معمولا توسط سایر اعضای تیم کم ارزش و بی اهمیت می شود، چرا؟ چون کسی کار طراح را درک نمی کند.
لیست مطالب
از هر طراح انتظار می رود 10 برابر یک طراح اسطوره ایی باشد، طراحی که کارهای فوق العاده زیبا، جذاب و با سرعت اجرای بالا تولید کند. البته هیچکس این را به زبان نمی آورد. از شما انتظار می رود که کاری را در مدت زمان بسیار کوتاه انجام دهید، بدون هیچ کمک و یا ورودی از سمت دیگران و تنها به شما سفارش می دهند و همین.
این یک تله است!
اگر شما یک بار یک طرح فوق العاده عالی طراحی کردید، اون وقت تازه می فهمید که توقعات را تا چه حد بالاتر برده اید، چون همیشه از شما انتظار کارهای بزرگ دارند. اما اگر شما نتوانید یا در طرحی شکست بخورید، آن وقت است که سیلی از تنبه، شکایت و نارضایتی به سمت شما سرازیر می شود.
و اما چه می شود اگر نتوانید یک طرح عالی ارائه دهید؟ هیچی، همانند یک ابله با شما برخورد می شود، کسی که حرف می زند اما نمی تواند آن را تحویل دهد. نسبت به این که در کجا کار می کنید، ممکن است در معرض تحقیر و کامنت های نا مطلوب از سمت همکاران خود قرار بگیرید. آن وقت است که تنزیل درجه پیدا می کنید و بدترین کارها را به شما می دهند و شاید حتی منجر به از دست دادن شغل تان شود. بله، خیلی غیر منصفانه است اما این بخشی از کار روزانه یک طراح است که معمولا نا گفته باقی می ماند.
اگر شما یک طراح با تجربه باشید می دانید که این مراحل اتفاق می افتد:
نتیجه؟
طراحان همیشه در حال شکایت از نوع کارشان هستند. اما در اصل آنها حرفه ایی هایی هستند که کار های فوق العاده ایی ایجاد می کردند و از آن لذت هم می بردند. اما این روزها ما داستان های وحشتناکی از شکایات طراحان بابت کم فهمی رئیس شان و مشتریان می شنویم.
بعد از گذشت چند سال، کار طراحی تبدیل به چیز دیگری می شود. کاری که ما و شما هیچ وقت نمی خواستیم و انتظارش را نداشتیم. آیا می خواهید که با شما (طراح) مثل یک سوپر استار، آنطور که لایق شماست رفتار شود؟
راه حل ساده است.
آخه این دیگه چه نوع راه حلیه؟
شروع دعوا یک حرکت غیر سازنده است و بهترین راه برای از دست دادن دوستان و همراهان است.
کاملا درسته!
پس من چرا به شما می گم باید سر کارتون دعوا کنید؟ چون باور کنید یا نه راه های سالمی برای دعوا کردن با مردم وجود داره. شما می تونید با رئیس و همکارانتون جوری دعوا کنید که در نهایت حمایت آن ها را به دست آورید.
دلیل اینجاست، که چرا این مسئله این قدر مهمه: هر طراحی با اندکی علاقه به کارش در طول سال های کاریش با همکارانی بر خورد می کنه که اندکی خلاقیت ندارند. اگر شما کار خود را به خوبی انجام دهید، شما بر قله این صنعت نشسته اید. مقاله مطالعه می کنید و مدام در حال خواندن یا تماشای مطلبی هستید که در کارتان به شما کمک کند. تکنولوژی های جدید یاد می گیرید و هر روز آن را تمرین کرده و در کار خود بکار می برید و تلاش می کنید که رشد کنید. اما همکاران غیر خلاق شما این طور نیستند. آن ها معمولا تنها در زمینه تخصص خود تمرکز دارند، پس بسیار از شما عقب تر بوده حتی اگر آن ها به طراحی علاقه داشته باشند.
وقتی مردم کلمه دعوا را می شنوند، نا خود آگاه ذهنشان به جاهای تاریک و سیاه می رود. اما منظور من این دعوا نیست.
اینجا منظور از دعوا آسیب زدن به طرف مقابل تان نیست. اگر شما در دعوا دیگران را مسخره کنید یا از آن ها سوء استفاده کرده و به آن آسیب بزنید، دعوای شما درست نیست. بلکه این نشان دهنده این است که اولا طرف مقابل شما در فهمیدن قصد شما دچار سوء تفاهم شده، چون شما در بیان آن خوب عمل نکرده اید. دوما شما در عمل آسیب زننده بوده اید.
هدف از شروع دعوا چیزی جز “تغییر” نیست. شما یک حرفه ایی هستید، اما رئیس و مشتری تان خیر. پس شما 10 برابر از آن ها بهتر می دانید که چه چیزی برای پروژه بهتر است.
خوب، پس چطور در دعوا از آسیب زدن به طرف مقابل تان اجتناب کنید؟ ساده است، با تغییر دادن تمرکز خود!
یک دعوای خودخواهانه (دعوایی که در آن شما عصبانی هستید به آنچه می خواهید نمی رسید) یک خودکشی حرفه ایی است. کوتاه ترین راه برای از دست دادن کار تان است.
کانون توجه خود را به جای محافظت از خود به محافظت از طرف مقابل انتقال دهید. برای خود نجنگید بلکه برای آن ها! در طرف مقابل شما در این شرایط ممکن است رئیس یا مشتری یا هر کسی که تصمیم گیرنده درباره طراحی است، باشد. تصمیمی که می تواند عواقب منفی در پی داشته باشد.
هدف شما؟ فهماندن به طرف مقابل تان که این تصمیم نا مناسب چه عواقب منفی و جدی ایی می تواند در پی داشته باشد. اما مشکلی وجود دارد. شما باید خبر بد (خلاف میل) را طوری به طرف مقابل انتقال دهید که آسیب نبیند یا ناراحت نشود. و احتمالا شما هم مانند بسیاری از کارمندان اصلا علاقه ایی به انجام چنین کاری ندارید.
اگر آن ها از منظور من بد برداشت کنند چه؟ اگر شما کارتان را از دست بدهید و در نهایت به نوعی به ضرر شما شود چه؟ چطور به یک نفر که قدرت بیشتری از شما دارد بگویید که تصمیمش غلط است و دارد اشتباه می کند، و آن ها با اشتباه شان به خود و موقعیت شغلی شما آسیب می زنند؟
از سوالات استفاده کنید.
شاید پیش از این هم می دانستید. استاد دانشگاه هاروارد کلیتون کریستنسن می گوید:
“سوالات مکان هایی هستند در ذهن شما، که پاسخ در آن جای می گیرد. اگر شما سوال نپرسید، پاسخ جایی برای رفتن ندارد، به ذهن شما وارد شده و سپس خارج می شود. شما باید سوال بپرسید- که نیاز به دانستن را ایجاد کنید- فضایی ایجاد کنید که در آن پاسخ قرار گیرد.”
اینکه به طرف مقابل تان بگویید که اشتباه می کند، با او بحث کنید، نه تنها کمکی به حل مسئله نکرده بلکه مقاومت آن ها را افزایش می دهید. چرا چنین چیزی اتفاقی می افتد؟
مقاومت
مقاومت یک پاسخ به فشار و تهدید است. وقتی مردم احساس می کنند که حق انتخاب از آن ها گرفته شده، مقاومت می کنند. حتی اگر آن ها به ظاهر با شما همراهی کنند اما در باطن مقاومت خواهند کرد.
سوال در ذهن طرف مخالف شما فضایی باز می کند و آن ها این فضا را با پاسخ خود پر می کنند. این باعث می شود که شخص مقابل از نقطه نظر شما با دلایل خود حمایت کند.
تا زمانی که شما بر روی طرف مقابل تمرکز دارید، می توانید از این راهکار به طور موثری سود ببرید. اما اگر رویکردی خودخواهانه در پیش بگیرید طرف مقابل شما هم همین کار را می کند و هیچ پیشرفتی بدست نمی آید.
موضوعات خودخواهانه:
شما می توانید نتیجه ایی که می خواهید به دست آورید تنها باید در روش برخورد تان به طرف مقابل توجه کنید. اینجا بهتون می گم چه جوری:
رئیس به شما یک لیست از تغییرات و مضافات به پروژه می دهد و انتظار دارد که کل پروژه در 12 هفته آینده تمام شود. بسیاری از طراحان هر روزه به این مسئله بر خورد می کنند، تمام شب و روز برای پروژه تلاش کرده و در آخر بسیاری هم شکست می خورند.
چطور با دعوا پاسخ دهیم؟
آقای رئیس شما الان ده ها مورد تغییر به طراحی من اضافه کرده اید. این تغییرات به تنهایی 4 هفته زمان نیاز دارد. آیا هنوز شما می خواهید که این تغییرات انجام شود یا می خواهید این موارد را به ورژن دوم پروژه موکول کنم تا بتوانیم کل پروژه را به موقع تحویل دهیم؟
حالا رئیس شما می بایست اولویت بندی کند. آن ها چه چیزی را بیشتر می خواهند؟ یک پروژه به موقع راه اندازی شود یا اینکه پروژه کاملا آپدیت شود؟ بدون گفتن چیزی شما به آن ها آموزش داده اید:
غیر طراح ها این عادت بد را دارند. آن ها انتظار دارند که طرح ها هیجان انگیز و سوپرایز کننده باشند تا حدی که برق از سرشان بپرد. بسیاری از مواقع غیر طراح ها نمی توانند توضیح دهند که مشکل چیست یا به نظرشان چه چیزی کار نمی کند، یا اینکه چه چیزی می خواهند یا چه چیزی خوشحال شان می کند.
در هر حالت شما مجبور هستید که روی نوار نقاله ایی از انتظارات بی پایان بدوید. تلاش کنید که رضایت کسی را جلب کنید که نمی داند چه می خواهد، اما مدعی است اگر آن را ببیند می شناسد و تشخیص می دهد.
چطور با دعوا پاسخ دهیم؟
ببخشید آقای رئیس ما اینجا معیار خود را از دست داده ایم. آیا برند یا نمونه کاری ایی هست که ما بتوانیم از آن برای الهام گیری از آن استفاده کنیم؟ اگر بتوان مشخص کرد که مشکل کجاست و چه چیزی کار نمی کند، این می تواند کمک بزرگی به کار ما باشد.
این نوع پاسخ می تواند به طور فریب آمیزی ساده و غیر تهاجمی باشد. و مسئولیت توضیح دادن و شفاف سازی را به طرف مقابل (که وظیفه اوست) بر می گرداند. وقتی آن ها به شما یک معیار یا برند معرفی کردند، شما برای جزئیات دقیق سوال می پرسید. مثلا: چه چیزی از این طراحی نمونه را دوست دارید؟ چه جزئیاتی را مایلید به عنوان الهام ما در طراحی خود نیز به کار بریم؟
ضروری است که شما برای گرفتن جزئیات تلاش کنید.
درخواست جزئیات طرف مقابل شما را به توقعات خود گره می زند. اگر آن ها از شما چیزی بخواهند که انجام دهید، چه این ایده خوب باشد یا بد، شما نظر آن ها را پیاده کرده اید و مسئولیت با آن هاست. چون خودشان درخواست کرده اند.
رئیس ها و همکاران معمولا عادت به درخواست های احمقانه دارند و آن ها درخواست های غیر واقعی و مسخره می کنند. و از شما به عنوان یک طراح انتظار می رود آن ها را انجام دهید. و این بسیار نا مناسب است وقتی که فشار کاری شما هم زیاد است. حتی تمام ساعات شبانه روز هم برای انجام تمام درخواست های آن ها کافی نیست. اینجاست که هیچ کس نمی خواهد جواب نه بشنود و شما جواب مثبت می دهید اما با یک شرط.
نکته ایی جالب درباره این نوع پاسخ وجود دارد، این جواب به نوع منفی هستند. این پاسخ و سوال ها به طرف مقابل شما نشان می دهد که این درخواست ها غیر ممکن یا غیر واقعی هستند. اما مهم ترین بخش این است، ما به آن ها فرصت می دهیم برای حفظ ظاهر خود، در خواست شان را به آرامی پس بگیرند.
اما اگر لازم باشد که ما جواب نه بدهیم؟
اینجا چند راه است برای اینکه به رئیس و یا همکار خود پاسخ منفی بدهید:
رئیس، همکاران و مشتری از کار شما ناراضی هستند. آن ها مسئله را شخصی کرده اند، این مشخص است که آن ها به آنچه انتظار داشته اند نرسیده اند. در این زمان ممکن است شما احساس تحقیر شدن یا خشم کنید. این تنها یک نارضایتی از سمت همکاران نیست، بلکه فرصتی است برای اینکه به شما فشار آورند.
در اینجا مسائل بیشتری بجز طراحی شما وجود دارد. شما می بایست احساسات خود را کنترل کنید و در این زمان به یک نقشه نیاز دارید تا به شما کمک کند بر روی مسئله اصلی تمرکز کنید تا از مسائل مسموم کننده دوری کنید.
چطور با دعوا پاسخ دهیم؟
واقعا من متاسفم که شما ناراحت هستید. من برای حل این مشکل چه کاری می توانم انجام دهم؟ من می خواهم این مشکل هر چه زود تر رفع شود و به شما یک طراحی جدید ارائه بدهم.
به ظاهر این پاسخ خیلی هم خوب نیست. شما خود را در معرض سوء استفاده بیشتر از سوی همکاران خود قرار داده اید. اما اینطور نیست! اتفاقا پاسخ شما بسیار مناسب است و به شما در رسیدن به چند چیز کمک می کند:
توانایی و آزادی عمل شما در انجام یک طراحی زیبا و کارا مستقیما به مدیر، همکاران و مشتری شما بستگی دارد. دیگران که طراح نیستند می توانند با نظرات یا دستورات خود به طور اساسی بر روی کیفیت نتیجه کار و روش انجام آن تاثیر بگذارند.
اگر شما به عنوان یک طراح در جای لازم ایستادگی نکنید، دیگران شما را به کنار می زنند. کیفیت کار یک طراح تحت تاثیر فشارهای همکاران و مشتری قرار می گیرد، و طراح به سختی می تواند کار خود را انجام دهد.
شما به عنوان طراح می توانید به طور خلاقانه کنترل کار را بدست آورید. اما تنها اگر برای آن بجنگید.
تصور کنید که مجبور هستید که یک کار کم کیفیت انجام دهید. یک کار ضعیف محکوم به شکست است. طراحان هر روز با این مشکل مواجه هستند. این رویه باعث می شود که طراح روحیه و علاقه به کار را از دست بدهد. و با این رویه کار مورد علاقه شان موجب نفرت شان می شود.
شما نباید این اجازه را بدهید.
بله، طراحان پنج ستاره استثنایی هستند. آن ها با استعداد و با دانش می باشند. آن ها کار و تلاش زیادی را در این زمینه سرمایه گذاری کرده اند تا رشد کنند. و البته آن ها موفق هستند چون یاد گرفته اند که بجنگند. آیا شما هم می خواهید یک طراح سوپر استار شوید؟
یاد بگیرید که دعوا کنید.
زمانی که همکاران شما کار شما را کم ارزش می پندارند، وقتی از شما می خواهند که یک کار کم کیفیت و خطا انجام دهید، بجنگید. از سوالات صحیح استفاده کنید، آن گاه می فهمید که شما هم می توانید یک طراح پنج ستاره و موفق باشید.